حیف نون و زنش میرن پیک نیک
زنش میگه بشینیم زیر اون درخت، خوبه؟          
حیف نون  میگه: نه، همین وسط جاده پتو بنداز امن تره.
زنش میگه: اینجا ماشین میاد
خلاصه بعد از مقداری بحث ،پتو میندازن وسط جاده... 
بعد چند لحظه یه کامیون میاد طرفشون، هر چی بوق میزنه اونا از جاشون تکون نمیخورن.
حیف نون به زنش میگه: بیا فرار کنیم

حیف نون میگه: کاری به ما نداره خودش میترسه میره 

راننده کامیون ماشین رو میکوبونه تو دیوار از ماشین پیاده میشه میاد داد میزنه و فحش میده

حیف نون میگه محلش نذار لجش میگیره میره